انتظارات انسان درک او را تحت تاثیر قرار میدهند
پژوهشگران دانشگاه “ام.آی.تی” با همکاری “مهرداد جزایری” دانشمند ایرانی دریافتند که انتظارات انسان از جهان میتوانند درک او را تحت تاثیر قرار دهند.
پژوهشهایی که در دهههای اخیر صورت گرفتهاند، حاکی از این هستند که درک انسانها از جهان، تحت تاثیر انتظارات آنها قرار دارد. این انتظارات که “باورهای پیشین” نیز نامیده میشوند، به انسانها کمک میکنند تا درک کنونی خود را براساس تجربیات مشابه گذشته احساس کنند.
فرآیند ادغام دانش پیشین با شواهد نامشخص، تاثیر گستردهای بر ادراک، افکار و کارهای انسان دارد. عصبپژوهان دانشگاه “ام.آی.تی”(MIT) در پژوهش جدیدی، سیگنالهای مغزی متمایزی را یافتهاند که باورهای پیشین را کدگذاری میکنند. آنها توانستند نحوه استفاده مغز از این سیگنالها را برای گرفتن تصمیمهای عاقلانه مشخص کنند.
“مهرداد جزایری”(Mehrdad Jazayeri)، استاد دانشگاه ام.آی.تی و از نویسندگان این پژوهش گفت: نحوه تاثیر باورهای پیشین بر فعالیت مغز و تحت تاثیر قرار دادن درک انسان، موضوع مورد علاقه ما در این پژوهش است.
پژوهشگران در این پروژه، حیوانات را طوری آموزش دادند که بتوانند از عهده یک کار زمانبندی شده برآیند. انجام دادن این وظیفه، چالشبرانگیز است زیرا درک ما از زمان، کامل نیست و میتواند بیش از حد سریع یا بیش از حد آرام باشد.
این موضوع، در مورد حیوانات نیز صدق میکند. ثبت فعالیت نورونها در قشر پیشپیشانی، مکانیسم سادهای را در ادغام دانش پیشین با شواهد نامشخص، آشکار کرد. تجربیات پیشین، نمایش زمان را در ذهن منحرف میکنند؛ در نتیجه الگوهای فعالیت نورونها که به وقفههای متفاوت مربوط هستند، نسبت به الگوهایی که در زمان مشخص رخ میدهند، پیشقدم هستند.
متخصصان برای قرنها میدانستند که ادغام باورها، راهبرد مطلوبی برای کنترل اطلاعات نامشخص به شمار میرود. هنگامی که در مورد موضوعی مطمئن نیستیم، به صورت خودکار به تجربیات پیشین تکیه میکنیم تا به رفتار مطلوب برسیم. جزایری افزود: اگر نمیتوانید ماهیت موضوعی را مشخص کنید اما بر اساس تجربیات پیشین خود انتظاراتی از آن دارید، از اطلاعات پیشین خود برای قضاوت استفاده کردهاید.
هدف جزایری و گروهش، این بود که نحوه کدگذاری باورهای پیشین توسط مغز را درک کنند و این باورها را برای کنترل رفتار به کار ببرند. آنها برای این کار، حیوانات را آموزش دادند تا با استفاده از یک وظیفه زمانبندی شده، یک وقفه زمانی را بازسازی کنند.
آنها حیوانات را طوری آموزش دادند که بتوانند این وظیفه را در دو بافت زمانی انجام دهند. وقفههای ایجاد شده در این آزمایش، بین ۴۸۰ تا ۸۰۰ میلیثانیه در زمان کوتاه و بین ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ میلیثانیه در زمان طولانی بود. در آغاز این پژوهش، اطلاعاتی در مورد زمینه کار به حیوانات داده شد تا انتظار از وقفهها هم در زمان طولانی و هم در زمان کوتاه وجود داشته باشد.
جزایری در پژوهشهای پیشین خود نشان داده بود که واکنش حیوانات و انسانها نسبت به این وظیفه مشابه است. برای مثال، اگر حیوانات باور داشتند که وقفه صورت گرفته باید کوتاه باشد، وقفهای معادل ۸۰۰ میلیثانیه ارائه میدادند و اگر وقفه طولانیتری را لازم میدانستند، وقفهای بیش از ۸۰۰ میلیثانیه صورت میدادند.
جزایری ادامه داد: آزمایشهای صورت گرفته در هر زمینهای به جز باورهای حیوانات، به رفتارهای متفاوتی ختم شدند. این آزمایش نشان داد که هر حیوان، به باورهای خود تکیه میکند.
هنگامی که پژوهشگران نشان دادند حیوانات بر باورهای خود تکیه میکنند، توانستند به نحوه کدگذاری باورهای پیشین توسط مغز و استفاده از آنها برای هدایت رفتار پی ببرند. آنها، فعالیت حدود ۱۴۰۰ نورون را در قشر پیشپیشانی ثبت کردند.
این پژوهش نشان داد که فعالیت هر نورون، طی انجام وظیفه زمانبندی شده تکامل یافته است و حدود ۶۰ درصد نورونها، الگوهای فعالیت متفاوتی را داشتند که به زمانبندی وظیفه بستگی داشت.
“میت لنگیل” (Mate Lengyel)، استاد “دانشگاه کمبریج” (Cambridge University) در مورد این پژوهش گفت: ما پیش از این، هرگز چنین نمونه ای در مورد استفاده مغز از تجربیات پیشین و به کار بردن آنها در اصلاح فعالیت نورونها ندیده بودیم.
این پژوهش، در مجله “Neuron” به چاپ رسید.